یقه بالا میدهیم
دستها در جیب ،
سیگار به ته رسیده میان لب
به دیوار تکیه میدهیم ؛
نه که کاراگاه باشیم یا عضو مافیا
نه ،
بدبختیم ...!
بسوزد پدر سربازی که سوزاند جگرم را
دوست دخترم مادر شدو من هنوز سربازم
دلمان خوش است که مینویسیم
و دیگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوینــد
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت
به لــذت هــای کــوتـاه
به دروغ هــایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را ...
سلامتی پسری که تا گشت ارشاد را دید…
دست عشقش را ول کرد و مثل اسب دوید ...
گشت ارشاده بچه بازی نیست که!
تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است.
شبـ ـهایِ مـ ـن
خـ ـلاصه میشـ ـود در ورقـ ـهایِ دفـ ـترم...
میـ ـانِ انبـ ـوهِ خاطـ ـراتم...
بـ ـا یـ ـک فـ ـنجان قهـ ـوه تلـ ـخ...
و یکـ ـ علامـ ـت تعجـ ـب بـ ـزرگ
مقـ ـابلِ باورهـ ـایم!
امـ ـا...
تـ ـو...
کجـ ـایِ شبـ ـهایِ مـ ـن جـ ـا خـ ـوش کـ ـرده ای؟!
کـ ـه شبـ ـهایم..
اینگـ ـونه بـ ـه سـ ـانِ یـ ـک قـ ـرن میگـ ـذرند؟
همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست
گاهی بخاطر بودن کسی ست که حواسش به تو نیست